• وبلاگ : الهه ناز
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 56 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      
     

    سلام

    ممنون كه سرزدي

    شما درست اومدي من راه و درست نگفتم

    بازم بيا سعي دارم شعرهاي بيشتر يبگم

    براي تنها مخاطب اين وبلاگ

    تنها دليل من که خدا هست

    و اين جهان زيباست


    وين حيات عزيز و گرانبهاست :


    لبخند چشم توست


    هر چند با تبسم شيرينت

    آن چنان از خويش مي روم

    که نمي بينمش درست


    banooelahenaz: تنها دليل من که خدا هست

    و اين جهان زيباست


    وين حيات عزيز و گرانبهاست :


    لبخند چشم توست


    هر چند با تبسم شيرينت

    آن چنان از خويش مي روم

    که نمي بينمش درست

    ...

    خداي من! / فوق العاده بود / به جان كسي كه دوستش دارم راست مي گويم! / ... / و بهترين صفتش مي شود همان به دل نشستنش كه از دل برآمده! / ... / و چه تركيب بندي فوق العاده اي از غزل و حديث و آيه و تذكره! / ... /( پرحرفي نكنم بهتر است! / اينجا حرمت دارد !!‏) / ع.ش

    و اما جواب آقا يا خانم چند نقطه (كه مرتب داره تعداد نقطه هاشون كم و كمتر ميشه !!! از هفت تا شروع شد بعد رسيده به چهار ... :)) ... )

    اولا كه به عنوان مهمان بزم الهه ناز : سلام . خيلي خوش آمديد. از اينكه وقت ميگذاريد و ارزش داره براتون كه اكانت حرام كنيد و اينجا بياييد و كامنت بذاريد ممنونيم. و از همه بالاتر از اينكه فكر ميكنين صاحب اين وبلاگ ارزش انتقاد يا اصولا همان كامنت را دارد باز هم متشكرم.

    و اما بعد:

    به خودم اگه هرچي بگي حذفش نميكنم. ولي به مهمانان اين وبلاگ حق توهين نداريد. بنابراين اگر دوست داريد كامنت هايتان حذف نشود لطفا دست از سر ديگران برداريد و هر حرفي داريد در وبلاگ خودشان به خودشان بزنيد. اينان هر كه كه هستند مهمانان من هستند و كسي حق توهين بدانها ندارد. حتي آنها هم به شما حق توهين ندارند وگرنه پاك خواهد شد.

    و اما بعد

    كاملا با بعضي حرفات موافقم.

    آدمهاي مدعي معمولا چيزي بارشون نيست. و كلا هم جار زدن و ادعاي ايمان و خدايي بودن كردن اصلا كار آدمهاي اهل عرفان نيست... آن را كه خبر شد خبري باز نيامد.

    با قسمت آخر حرفتان كاملا موافقم و نقل قولش ميكنم :

    هر كي وبلاگ مذهبي و عرفان زد دليل نمي شه كه ادم باشه شايد يه حيوني باشه كه نقاب ادم به صورتش مي زنه لطفا گول هر كسي رو نخوريد

    راست ميگيد اصلا ربطي نداره كي چه وبلاگي ميزنه. و نبايد گول كسي را خورد.

    اما با قسمت اول حرفتان مخالفم. چون اصولا كسي ادعايي ندارد و كسي قرار نيست كسي را هدايت كند.

    هركسي حق دارد هر وبلاگي راه بياندازد و حرفش را بزند. به كسي هم ربطي ندارد كه ديگران چه قضاوتي ميكنند. هر كسي مسئول قضاوت هاي خودش است... لا تزر وازره وزر اخري.... هركسي كار خودش بار خودش آتيش به اموال خودش....

    حالا ما نفهميديم به روز اين بار ما كه صرفا يكسري مطالبي است كه خوانده ام و به دلم نشسته است چه ربطي به حرفهاي شما داشت . ظاهرا شما (چنان كه از آي پي تان پيداست ) با ما آشنايي قبلي داريد و دوست داريد كه ديگران دوستمان نداشته باشند و به قول معروف آبروي ما بريزيد...

    خدمتتان عرض كنم كه احتياجي به اينهمه نيرو و انرژي و وقت و اكانت و فلان نيست خواهر عزيز . من خود به بانگ بلند اعلام ميكنم :

    آهاي مهمانان بزم الهه ناز :

    ما عاشق و رند و مست و عالم سوزيم

    با ما منشين وگرنه بد نام شوي....

    ...

    ما آن پشه هم نيستيم. ادعايي هم نداريم... راه باز و جاده دراز... ما پرمون شكسته است . تخته بند تنيم... شما بپريد كه آسمان زير بالتونه...

    يا علي

    التماس دعا

    سلام نيلوفر جان... اگر با صاحب اين وبلاگي ... نام واقعي اش همين الهه است ! ولي حرفه اي... راستش نميدانم چيزي ميتوانم يادت بدهم يانه. به عنوان كسي كه دو بار وبلاگش حذف شده ... بايد بگويم چيز زيادي بلد نيستم!

    سلام به دوست عزيز كه نميدونم پسري يا دختر.مهم اينه كه يك انسان هستي.يك كسي كه فكر ميكنم...خب ْدم جالبي باشي.ميخوام تا بهم كمك كني.زندگي من توي چند چيز خلاصه ميشه شعر و موسيقي...ميخوام وبلاگم رو حرفه اي راه بندازم....ميخوام كمكم كنيد

    سلام، آدم از خواندن بعضيها سير نميشود اگر سواد خواندنش باشد! مصاحب خوب نعمت لا يزاليست كه نصيب هر كسي نشود، هر چند مرا مثل آنست كه:انگور خوب شغال را حاصل آيد و امشب شغال منم، آرزوي جاوداني براي چون شمايي عين ثواب است و مستوجب رحمت، عزت عالي زياد!
    سلام عزيز.اوه اوه بازم اين قاصدك شكسته نفسي كرد.ولي راست گفت كه مجله معارفه ها ...نه؟ فعلا ياعلي رو داشته باش تا بعد.

    شبيه افسانه ها شده اي !

    ديگر همه تو را مي شناسند .

    تو هم مرا از پيراهن روشن آن سال ها بشناس !

    چه خطوط تاري که در گذر گريه ها بر چهره ام نشست .

    چه رشته هاي سياهي که در انتظار آمدنت سفيد شد .

    چه زخم هايي که .. بگذريم !

    بگذريم .. بگذريم بي بي باران !

    مرا از آستين خيس همان پيراهن آشنا بشناس .

    مجله ي معارف باز كرده اي بانو ؟

    زيبا بود واقعا .. اما همه ش يه طرف اون دو بيت آخر يه طرف ..

    اون غزل رو در سالهاي آخر دبيرستان در يك كتاب فلسفه خوانده بودم الان تمام خاطرات فلسفي من زنده شد ..

    راستش اين رويكرد شما و وبلاگ آب و شراب به عرفان و فلسفه عملي را خيلي دوست دارم .. باشد كه خداوند توفيق هدايتمان را به دست شما و دوستان صالحتان فراهم سازد ..

    برقرار باشيد .. لطفا !

    سلام الهه عزيز ......

    چرا به ياد نمي آورم ؟!
    هميشه ي بودن ، با هم بودن نيست .
    به گمانم تو حرفي براي گفتن داشتي !
    گفتي مراقب انار و آينه باش .
    گفتي از سايه روشن گريه هات ،
    دسته گلي بنفش براي علو خواهي آورد .
    گفتي براي بردن بوي پيراهنت بر خواهي گشت .
    چرا به ياد نمي آورم ؟!
    مرا از به ياد آوردن آسمان و ترانه ترسانده اند .
    مرا از به ياد آوردن تو و تغزل تنهايي ترسانده اند .
    من تازه از خواب يک صدف از کف هفت دريا آمده بودم .
    انگار هزار کبوتر بچه ي منتظر ،
    در پي چشم هات دلواپسي مرا مي گريست .

     <      1   2   3   4