سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهه ناز


ساعت 5:12 عصر سه شنبه 84/8/17

3...

حرف اصلی من :

"یکی از صلحای لبنان که مقامات او در دیار عرب مذکور بود و کرامات مشهور، به جامع دمشق در آمد و بر کنار برکه کلاسه (موضعی در دمشق)، طهارت همی ساخت. پایش بلغزید و در حوض در افتاد و به مشقتق از آن جایگه خلاص یافت.
چون از نماز بپرداختند یکی از اصحاب گفت مرا مشکلی هست اگر اجازت پرسیدن است. گفت : آن چیست؟

گفت: یاد دارم که شیخ به روی دریای مغرب برفت و قدمش تر نشد. امروز چه حالت بود که در این قامتی آب از هلاک چیزی نماند؟....
شیخ اندرین فکرت فرو رفت و پس از تامل بسیار سر بر آورد و گفت: نشنیده ای که خواجه عالم علیه السلام گفت: لی مع الله وقت لایسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل و نگفت علی الدوام؟. وقتی چنین که فرمود به جبرئیل و مکائیل نپرداختی و دیگر وقت با حفصه و زینب در ساختی. مشاهده الابرار بین التجلی و الاستتار می نمایند و می ربایند... "

 

 یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟
بگفت : احوال ما برق جهانست
دمی پیدا و دیگر دم نهانست
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سر دست از دو عالم برفشاندی...

 

در احادیث نبوی بارها به تحول حال قلب انسان و خطور شک و وسوسه به قلب او اشاره شده است. در اینجا ترجمه چند حدیث از کنزالمال نقل میشود:
- همانا دل آمدی مانند گنجشک است و هر روز هفت بار (بارها) دگرگون میشود.
- هیچ دلی نیست مگر اینکه در میان دو انگشت از انگشتان (تصرف) الهی است. اگر خدا بخواهد استوارش دارد و اگر خواهد بلغزاند.
-میزان به دست خداست تا قیامت بعضی اقوام را بر می کشد و بعضی را فرو می گذارد
- شیطان به سراغ  شما می آید میگوید: ترا که آفریده است؟ میگویی خدا. میگوید خدا را که آفریده است هر کس با چنین حالی مواجه شود بگوید به خدا و رسول او ایمان دارم. بدینسان این وسوسه از او دور میشود.
- وسوسه محض ایمان است
- هر قلبی وسواسی دارد. اگر وسوسه پرده دل را بدرد، آنگاه بر زبان جاری شود، بنده ماخود و معاقب است. اما اگر پرده دل را ندرد و بر زبان جاری نگردد، باکی نیست
- هیچ کس از شما نیست مگر اینکه همنشینی از شیاطین دارد. گفتند: و شما هم رسول الله؟ فرمود: آری. ولی خداوند مرا بر آن چیره کرد و تسلیم شد
....

 

 

 

و در حاشیه ... (آنچه خواندم و بر دلم نشست... )

1 - ردیفش برای من جالب تر و جدید است... حرفهایش شنیدنی:

ای دل جهان به کام تو شد شد نشد نشد
دولت اگر غلام تو شد شد نشد نشد
این دختر زمانه که هر دم به دامنی ست
یکدم اگر به کام تو شد شد نشد نشد
این سکه ی بزرگی و اقبال و سروری
یک روزهم به نام تو شد شد نشد نشد
چون کار روزگار به تقدیر یا قضاست
تقدیر بر مرام تو شد شد نشد نشد
روز ازل چو قسمت هر چیز کرده اند
عیشی اگر سهام تو شد شد نشد نشد
چون باید عاقبت بنهی خانه را به غیر
آباده کاخ و بام تو شد شد نشد نشد
زان می که تر کنند دماغی به روز غم
یک قطره گر به جام تو شد شد نشد نشد
دامی به شاهراه مرادی بگستران
این صید اگر به دام تو شد شد نشد نشد
یک دم غنیمت است بنوشان و می بنوش
صبح امید شام تو شد شد نشد نشد
در درگه ملک چو غلامان بزی حکیم
بر حضرتش مقام تو شد شد نشد نشد.

میرزا علی نقی خان حکیم الممالک متخلص به حکیم

 

2- به آنچه امیدش را نداری امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری؛ چه برادرم موسی بن عمران رفت که آتش بیاورد اما خداوند عز و جل با او سخن گفت.

پیامبر اکرم (ص)


3-
 بایزید بسطامی رحمت الله علیه کسی را در مسجدی دید که نماز می گزارد.
 گفت اگر پنداری که این نماز سبب رسیدن است به خدای تعالی غلط می کنی که همه پندار است نه مواصلت...اگر نماز نکنی کافر باشی و اگر ذره ای به چشم اعتماد به آن نگری مشرک باشی...

تذکره الاولیا-فصل چهاردهم


4-

بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت
شور شیرین به سر هر که فتد کوه کن است ...

 

5-

به دوران دو کس را اگر دیدمـی
به گرد سر هر دو گردیدمـــــی
یکی آنکه گو ید بد من به مــن
دگر انکه که پرسد بد خویشتن

فردوسی

 

6-

گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی مخلوق را رنجور می خواهند
تمام مرده شویان راضی اند برمردن مردم
بنازم مطربان راکه خلق را مسرور می خواهند...

 

7-

....
دلنوشته های خودم را در الهه بانو بخوانید...

منتظر به روز های جدیدی در آیه های دلنشین هم باشید....
یک لبخند کوچک اطرافیان خود را مهمان کنید... آفرین! حالا شد!
...
یا علی

 

 


¤ نویسنده: الهه ناز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:55 عصر یکشنبه 84/8/1

نقلست که یکی پیش صادق علیه السلام آمد و گفت خدای را به من بنما.
گفت آخر نشنیده ای که موسی را لن ترانی۱  گفت؟
گفت آری اما این ملت محمد است که یکی فریاد می کند راءی قلبی ربی۲  و دیگری نعره می زند که لم اعبد رباً لم اره.۳
صادق علیه السلام گفت او را ببندید و در دجله اندازید.
او را ببستند و در دجله انداختند. آب او را فرو برد.
گفت یابن رسول الله الغیاث الغیاث
صادق علیه السلام گفت ای آب فروبرش...
فرو برد باز بر آورد٬ گفت یابن رسول الله الغیاث الغیاث ...
گفت فرو بر...همچنین به کرات آب را می گفت فرو بر٬ فرو می برد و چون بر می آمد می گفت یابن رسول الله الغیاث الغیاث چون از همه نومید شد و وجودش همه غرق شد و امید از خلایق منقطع کرد این نوبت که آب او را بر آورد گفت: الهی الغیاث الغیاث.
صادق علیه السلام گفت او را بر آرید...بر آوردند و ساعتی بگذشت تا به قرار آمد پس گفت حق را دیدی؟
گفت تا دست در غیری می زدم در حجاب می بودم چون به کلی پناه بدو بردم و مضطر شدم روزنه درون دلم گشاده شد...آنجا فرو نگریستم و آنچه می جستم بدیدم و تا اضطرار نبود آن نبود که : امن یجیب المضطر اذا دعاه ۴
تذکرة الاولیا
۱هرگز مرا نمیبینی                              ۲قلبم پروردگارم را می بیند
۳خدایی را که نبینم نمی پرستم           ۴کیست آنکس که درمانده را چون بخواند اجابت می کند؟

**************

حق تعالی فرمود ای موسی! قارون تو را هفتاد بار با زاری به یاری خواند و تو جواب او را ندادی اگر یک بار با پریشانی مرا صدا می زد از جان او شاخه درخت شرک بر می کندم و جامه دین بر اندامش می افکندم.....اگر تو خود او را آفریده بودی هرگز راضی به عذاب او نمی شدی....
نقل از عطار نیشابوری (ره)

*********


سلام...
دوش وقت سحر از غصه نجات دادند علی را ... مولا علی را... چقدر این اسم را دوست دارم... علی... علی... علی... علی... مولای ... مولای... مولای... مولای!
...

محتاج ترینم این روزها ... دعایم میکنید...؟ اسیرم اسیر... اسیر خواستنهای بی دلیل...

هر روز با آیه های دلنشین باشید... این روزها نفس چله نشینان به روزش میکند ... خبر دارید؟

http://elahesoltan.persianblog.com/

 

 

 


¤ نویسنده: الهه ناز

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
6
:: بازدید دیروز ::
4
:: کل بازدیدها ::
276677

:: درباره من ::

الهه ناز

الهه ناز
احساساتی... اهل شعر و عرفان... به دنبال معنویت و خوشبختی ... و عشق واقعی

:: لینک به وبلاگ ::

الهه ناز

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

سلطان الکتاب استاد خوش نویسی اصهفا .

:: آرشیو ::

دست نوشته ها
فروردین سال 1384
اردیبهشت سال 1384
خرداد سال 1384
تیر ماه سال 1384
مرداد سال 1384
شهریور در سال 1384
مهر ماه سال 1384
آبان سال 1384
دی ماه سال 1384
بهمن سال 1384
اسفند سال 1384
زمستان 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
اسفند 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

عبدالرحیم سعیدی راد
احسان پرسا
نازنین نازنین
بانوی بی پنجره
الهه بانو
آیه های دلنشین
یکتای عزیزم
مژگان بانو
امیر مرزبان
نغمه مستشار نظامی
راضیه ایمانی
علیرضا بدیع
نغمه عزیزم
فاطمه حق وردیان
صالح دروند
رضا سیرجانی
مسلم فدایی
محسن اشتیاقی
سیامک بهرام پرور
محمود رضا نیکخواه
پریای نازنینم
آقا طیب
ترانه عزیز
آسمونی
جلیل صفر بیگی
جلیل آهنگر نژاد
خاکسترینه
سودابه مهیجی
میرزا قلمدون
سلبیناز
ابراهیم
حالا یک نفس عمیق
درد زندگی
وبلاگهای به روز شده
رضوان
علی ثابت قدم
صادق دارابی
مهدی جهاندار
رویای مینایی من
رضا عابدین زاده
شاعرانه
عشق و خلوت تنهایی شب
و عشق صدای فاصله هاست
مرا عهدیست با...
ساده دل
کاشکی شعر مرا میخواندی....
طوقی پرشکسته
پسرک دیوانه
مهدی شادکام
بانوی اردیبهشت
بانوی باران
ساحل آرامش
غزل بگو
شازده خانمی
تشویشهای همیشه
بگذار بگذریم
مصطفی- آب و شراب
الهه بانو
خاکسترینه
آب و شراب
دختری تنها

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::