• وبلاگ : الهه ناز
  • يادداشت : بزرگ است خداي كريم.....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 73 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام .

    خداوكيلي من هر دفعه به وبلاگ شما سر زدم با دستي پر رفتم .

    امروز هم احساس مي كنم پاي درس معرفت جوادي آملي نشسته و شادمان از وبلاگ شما بيرون مي روم .

    اما ذكر يك نكته رو لازم مي دونم .

    از امام صادق پرسيدند معناي الله اكبر چيست ؟

    فرمود :‏ يعني الله اكبر من ان يوصف (‏ خداوند بزرگتر از آن است كه وصف شود . )

    من اينو از كودكي زير لب زمزمه مي كردم . و حالا به آن هم رسيده ام . به نظر من شما در اين مطلب خدا رو وصف كردين. خدا بزرگتر است از .. اونچه شما آوردين .

    بزرگي مي گفت بزرگترين تصور يك مورچه از خدا موجودي است كه دو شاخك دارد .

    شما خدا رو فقط بزرگتر از همين مواردي مي دونين كه ذكر كردين . اگر خوب تعمق كنيم مي بينيم كه در حقيقت شما خودتون رو وصف كردين نه خدا رو شما سطح دركتون رو از خدا گذاشتين وسط و فكر كردين خدا فقط از اينها كه شما گفتين بزرگته . من فكر مي كنم امام علي ( ع ) براي همين در خطبه اول نهج البلاغه مي گه :‏ (

    فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَمَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ،وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَد جَزَّأَهُ، وَمَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ،

    [وَمَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أشَارَ إِلَيْهِ،] وَمَنْ أشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ، وَمَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَمَنْ قَالَ: «فِيمَ» فَقَدْ ضَمَّنَهُ، وَمَنْ قَالَ: «عَلاَمَ؟» فَقَدْ أَخْلَى مِنُهُ.

    كائِنٌ لاَ عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لاَ عَنْ عَدَمٍ، مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لاَ بِمُقَارَنَةٍ، وَغَيْرُ كُلِّ شيءٍ لا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَالاَْلةِ، ) (( آنكس كه خداى را(به صفات ممكنات)توصيف كند وى را به چيزى‏مقرون دانسته،و آن كس كه وى را مقرون به چيزى قرار دهد،تعدد در ذات او قائل شده،و هر كس تعدد در ذات او قائل شود،اجزائى براى او تصور كرده،و هر كس اجزائى براى‏او قائل شود وى را نشناخته است. و كسى كه او را نشناسد،به سوى او اشاره مى‏كند،و هر كس به سويش اشاره كند،برايش حدى تعيين كرده،و آن كه او را محدود بداند،وى را به شمارش آورده،و آن كس‏كه بگويد خدا در كجا است؟وى را در ضمن چيزى تصور كرده،و هر كس بپرسد بر روى‏چه قرار دارد؟جائى را از او خالى دانسته،همواره بوده است و از چيزى به وجود نيامده،و وجودى است كه سابقه عدم براى او نيست،با همه چيز هست اما نه اينكه قرين آن باشد، )) . بگذريم .

    راستي :‏ آيا ممكنه كسي وجود داشته باشه كه دو ساعت دستاشو بالا ببره و حضور قلب خرج كنه و اشكاشو جاري كنه و بعد (( الهه )) !!! رو از خدا بخواد ! من اگه جاي اون بودم يكي ديگه رو مي خواستم

    برقرار باشيد ! لطفا !