به روح الله - خصوصي است شما نخوانيد!!!-
1- الهه ناز ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اين وصله ها به الهه ناز نمي چسبه جون تو ! من به خاطر كسي پاشم بيام تهران و اون منو سر كار بذاره و من بيام توي وبلاگم آه و ناله سر بدم كه رسواي خاص و عام بشم و ..؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!! نه عزيز. ما هم ساده تر از اينهاييم هم خيلي پيچيده تر !
الهه... ممكن است كسي عاشقش باشد و تا اصفهان بيايد و او را ببيند ولي مطمئن باشد كه در كنج دلش عشق كسي خانه ندارد كه به خاطر آن بخواهد بيايد تا تهران و رنج سفر را تحمل كند. پس خاطرت جمع باشد كه هدف از آمدن من ديدن كسي نبود كه بخواهد مرا قال بگذارد يا نيايد يا ... زبان ادبيات زبان زيبايي است و در آن همه چيز پررنگ ميشود. بله من منتظر يك دوست قديمي بودم كه خيلي زياد برايم عزيز است و دوست داشتم ببينمش و متاسفانه در اين جمع شركت نكرد. همين. مطمئن باش من آنقدر مشتاق عشق هستم كه اگر عاشق شوم به بانگ بلند ميگويم و انكار هم نميكنم !!!!
2- نميدونم روح الله عزيز كه من در اين سفرنامه به چه كسي - كه احتمالا عزيز دل تو بوده - توهين كرده ام كه اينقدر بدت آمده و مرا مستحق دانسته اي بگويي ...
من ننوشته ام شما و دوستانتان چگونه بوديد. كه اصلا يكبار ديدن و چند ساعت در كنار كساني بودن مجال بسيار اندكي است براي شناختنشان. من فقط گفتم چه چيزهايي ديدم. چه چيزهايي به چشم من آمد. هر كسي برداشتش به اندازه وسعت روح و فكرش است... من واقعا متاسفم كه وسعت روح و ديد و فكر الهه ناز اينقدر پايين بوده كه توصيفهايش به نظر شما مسخره بيايد. واقعا عذرخواهي ميكنم از اين كه با توصيفات من توهيني به كسي شده است... واقعا متاسفم كه خيال ميكردم شما هم مثل من آدم عادي هستيد و ميتوانم همانطور كه با ديگران حرف ميزنم و ديگران را وصف ميكنم شما را هم ... من واقعا عذرخواهي ميكنم!