به نام حضرت دوست

عكساي زيباي اصفهان و گردشگاههاي آن منو برد

به ياد روزهايي كه در

اصفهان

سكنا داشتم

يادش به خير سال 64 تا 66

يادمه موقع موشك باران و حملات هوايي

ساكنين دو طرف زاينده رود به خصوص اطراف

پل فلزي و پل وحيد

نوشته بودند:

صدام خره اين ور پل نيايي

و در مقابلش اون طرفي ها نوشته بودند:

صدام سوك طلايي اون ور پل يادت نره

يك روز شاهد نبرد هوايي دو جنگنده ميراژ و يك اف 14 بودم

و شاهد سقوط تنها ميگ 25 جهان بودم چه نبرد غرور انگيزي بود

............... يادش به خير

اصفهان نصف جهان

در پناه حضرت دوست

سلام همشهري

چه ارتباط قشنگي بين اون مطالبي كه در مورد آتشگاه گفته بودي و متن پايين برقرار كردي زيبا بود

موفق باشي

سلام بانو .. بعد از مدتها ميام اينجا .. مي دوني كه من نمي تونم با دستگاه خودم برات كامنت بزارم ..

اصفهان ... ياد 8 سالگيم افتادم و هتل كوثر و .. بگذريم

الهه بانو دلم مي خواد تو قالب شهرت ببينمت يه روز .. با اين آتشي كه آتشكده هات به پا كرده ..

مشتاق ديدار .. يا حق

سلام... بانو اين شهرنامه شما ... اين آتشگاه شما ... اين ... اين ... حرفي ندارم خانم ... هيچ هيچ ... يا علي

اوهوم.... شهر بسيار زيبايي است... اصفهان ! نصف جهان!

معلومه ... پس فكر كردي چرا آتشگاه را انتخاب كردم؟ چون اصولا كسي اونجا را نديده! ‏يعني كمتر كسي ميره اونجا...

همگي تشريف بياريد اصفهان يه شب شعر توپ بالاي كوه آتشگاه برگزار كنيم.... مهمون من ! ببينم بازم كسي پيدا ميشه بگه اصفهاني ها فلانن ؟ !!!!

:))

:))

******

گير نده همشهري ! ‏من اصولا نه استعداد عاشقي دارم نه مخاطب كسي هستم... متاسفانه حتي موهبت عشق را نميتونم هم نگه دارم... پس زياد دنبال آدم زميني توي زندگي ام نگرد... آسموني ها هم كه خيلي بزرگتر از اوني هستن كه توي دستاي من جا بشن....

پس بي خيال ... بذار من واسه اوي خيالي ام بنويسم تا قلمم هم مثله دلم نخشكيده .... (آيكون چشمك)

التماس دعا !

سلام .

در زيبايي شهرتان كه شكي نيست .. اما خوب وصف العيش نصف العيش .. بي شك وصف آن نيز لذتي دو چندان به شهروندان آن مي دهد . برقرار باشيد .. لطفا !

سلام. شهرتان شهر زيبايي است ... البته من آتشگاه را نديده ام. مطلب هم مثل هميشه دلي بود و صميمي. يا علي مدد

سلام آخرش منظورتونو از اين حرفها نفهميدم. اين توصيفات نه با معشوق زميني تطابق دارد نه با معشوق آسماني.تا نظر شما چي باشه.ياعلي.

اين دكلمه يي كه گذاشتيد منو كشته، خيلي قشنگه. بيست بار گوشش كردم.

موق باشيد

گفته بودي خدا ازم نگذره! حالا بايد بگم از تو هم نگذره چون با اين عكسا و نوشته ها منو ياد شهر و روزايي انداختي كه هنوز مثل يه كابوس تموم نشدني دنبالمن...اميدوارم روزي شايد حادثه اي و شايد معجزه اي خاطره ساز خوبي ها در اين شهر شود...قلم شيريني داري....

سلام با كلي عرض شرمندگي بابت تاخير حضور!!! اين رخوت وبلاگي انشالله بعد از فصل امتحانات تموم ميشه و همه دوباره شروع ميكنن به نوشتن! اين روزا فقط چراغ وبلاگم ميخواستم روشن بمونه تا سوسويي باشه ميون اينهمه رخوت اجباري......ممنونم ...پابدار باشيد.