به دوران دو کس را اگر ديدمـي//به گرد سر هر دو گرديدمـــــي***يکي آنکه گو يد بد من به مــن//دگر انکه که پرسد بد خويشتن
درود بر فردوسي بزرگ
سلام .
خوشحالم كه بعد از مدتها پارسي بلاگ با ما راه اومد و شد كه براتون كامنت بذارم .. طرح جالبي نوشتين البته از نظر به هيچ وجه طرح نيست اما خوب در نوع خودش كار قشنگيه .. برقرار باشيد .. لطفا !
به نام حضرت دوست
..........
از مناجات متوسلين ..............
الهي ليس لي وسيله اليك الا عواطف رافتك
و لا لي ذريعه اليك الا عوارف رحمتك و شفاعة نبيك
...........
خداوندا در اين غوغاي عالم / نميباشد وسيله بهر آدم
...............
بجز مهر تو اي مولاي دلها / كه گلشن از تو گردد آب و گلها
................
عواطف با همه الطافت اي يار / كند خاك وجود جمله گلزار
در پناه حضرت دوست
سلام الهه ناز عزيز.......از اينكه به وبلاگم امدي بي نهايت خوشحال شدم.......در اين روزهاي پاياني ماه رمضان از خدا مي خواهم به ارزوهايت برسي.......و گل لبخند همواره بر لبانت نقش ببندد............
.
سلام خانومي چون نفر کم بود زياد براي خودم گذاشته بودم .. شما هم بيا و دعا کن واسه همه .. جزء بيست و نه .. التماس دعا
سلام و عرض ادب و ارادت
خيلي وقته كه از ديدار اين وبلاگ زيبا بي بهره ام . درود بر گردانندهاش . زنده و شادكام باشيد / طاعات قبول
چرا به ياد نمي آورم...
من تو را دوست ميدارم...
تو او را دوست ميداري...
و مرا ديگري شايد....
....
تقسيم محبت... تقسيم عشق...
چرا به ياد نمي آورم ؟!هميشه ي بودن ، با هم بودن نيست .به گمانم تو حرفي براي گفتن داشتي !گفتي مراقب انار و آينه باش .گفتي از سايه روشن گريه هات ،دسته گلي بنفش براي علو خواهي آورد .گفتي براي بردن بوي پيراهنت بر خواهي گشت .چرا به ياد نمي آورم ؟!مرا از به ياد آوردن آسمان و ترانه ترسانده اند .مرا از به ياد آوردن تو و تغزل تنهايي ترسانده اند .من تازه از خواب يک صدف از کف هفت دريا آمده بودم .انگار هزار کبوتر بچه ي منتظر ،در پي چشم هات دلواپسي مرا مي گريست .