• وبلاگ : الهه ناز
  • يادداشت : به خودم چرا، اما به تو كه نمي توانم دروغ بگويم!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بانو الهه ناز... 

    يغما گلرويي


    36. به قاريان مغموم ِ گريه ها!

    مي خواستم شادمانتان کنم!
    هميشه به روي رفتارتان خنديدم!
    در تمام عکسهاي يادگاري لبخند زدم!
    اما چه کنم که شعر، حقيقت ِ تلخي بمد!
    حقيقت ِ تلخ ِ تزلزل بغض
    و تحمل حزن!
    نه جايي براي ته مانه تبسم هاي من داشت،
    نه مجالي براي رويش شادي!
    من مي دانستم که هر حرفي حرف مي آورد!
    مي دانستم که فرياد را نمي شود زمزمه کرد!
    حالا سرم را بالا مي گيرم و کنار سايه ام مي گذرم!
    حالا در همين اتاق ِ در بسته،
    بر صندلي ِ کوچکم مي ايستم
    و رو به ديوارها فرياد مي زنم:
    « - من شاعرم!»
    (و اين دروغ دلنشيني ست!
    که به قدر ِ ارزني هم شاعر نبوده ام هرگز!)
    حالا به هر عابري که در خيابان از کنارم گذشت
    کتابي مي دهم!
    مي دانم که ديوانه ام ميخوانند!
    مي دانم که به خطوطو درهم خوابهايم مي خندند!
    مي دانم که کسي مدالي بر سينه ام نخواهد زد!
    اما يادتان باشد!
    فردا درباره همين دلبستگي هاي ساده
    قضاوت خواهيد کرد!
    يادتان باشد!?