مي خواهم خواب اقاقيها را بميرم ،
خيالگونه ،
در نسيمي کوتاه که به ترديد مي گذرد ،
خواب اقاقيها را بميرم .
مي خواهم نفس سنگين اطلسي ها را پرواز گيرم ،
در باغچه هاي تابستان ،
خيس و گرم ،
به نخستين ساعات عصر ،
نفس سنگين اطلسي ها را پرواز گيرم .
حتي اگر زنبق کبود کارد
بر سينه ام گل دهد ،
در آخرين فرصت گل ،
و عبور سنگين اطلسي ها باشم
بر تالار ارسي ...