بهار، جلوهگاه پروردگار
با رسيدن بهار، طبيعت رداي سبز بر تن ميکند. چکاوکها، هزار دستان و قمريان، نغمهها و سرودهاي فرحبخش و تازه سرميدهند و انسانها را به مهرورزي، گرهگشايي و همگرايي فرا ميخوانند. بهار، پيامآور عشق و رويش است و موسم سرور و آشتي و به همين خاطر است که خواستني است و با آمدنش دلها سرشار از سرور و جانها معرفت مييابد.
بهار، پيامآور تعادل است و اينکه در سايه تعادل، زندگي زيبا ميشود. با ديدن بهار، رحمت و محبت خداوند را به ياد ميآوريم. در اينکه چشمه مهر ايزد همواره به سوي آدميان و همه موجودات، سرازير است و ما اگر او و نشانههايش را فراموش کنيم، او هرگز ما را فراموش نميکند و با دگرگوني فصلها نيز به جلوهگري قدرت بيپايانش ميپردازد تا شايد دلي به ياد او افتد و به شوق او بتپد و بر اثر تماشاي جلوههايش، اشک شوق از چشمي جاري شود.
اساسا جهان هستي، آينهدار خداست و جمال پروردگارش را به تماشا گذاشته است. به تعبير زيباي حافظ:
مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست؟ |
به دست مردم چشم، از رخ تو گل چيدن |
بهار نيز يکي از باشکوهترين جلوههاي خدا در جهان هستي است که ميتوان با تماشاي آن، نقبي به عالم معنا زد و راهي به سوي خدا يافت و جمال پروردگار را به تماشا نشست. چه زيبا سروده است، سعدي شيرازي:
بامدادي که تفاوت نکند ليل و نهار |
خوش بود دامن صحرا و تماشاي بهار |
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق |
نه کم از بلبل مستي تو بنال اي هشيار |
آفرينش همه تنبيه خداوند دل است |
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار |
خبرت هست که مرغان سحر ميگويند |
آخر اي خفته! سر از خواب جهالت بردار |
پيام متن:
1. زيبايي و شکوه بهار، درس مهرورزي و دگرگرايي و گرهگشايي به آدميان ميدهد.
2. بهار؛ يعني خداوند فراموششان نميکند؛ و جلوهگري دوباره بهار، دلها را در ياد خويش عطرآگين ميسازد.
3. با ديدن جلوههاي خداوند در فصل بهار، بيش از پيش به عظمت و مهر خداوندي پي ميبريم.
کمتر از طبيعت نباشيم، ما نيز دگرگون شويم