• وبلاگ : الهه ناز
  • يادداشت : سفر نامه 3 روز در پايتخت ....
  • نظرات : 10 خصوصي ، 75 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    سلام به الهه خانوم و قاصدك سوخته. وقتي كامنت قاصدك رو خوندم خيلي ناراحت شدم. قاصدك جون هنوز يك روز از اون حرفهاي قشنگ كه براي دفاع از من زدي نگذشته كه اين كامنت رو ميبينم!!! الهه كمي تند مزاج هست ولي من يقين دارم اگر از كامنت نگذاشتن شما فقط يكنفر ناراحت بشه اون الهه هست. بحث اگر با نيت خالص انجام بشه حتما نتيجه خوب داره .موافقين؟اميدوارم كامنت كمي تا قسمتي تند قاصدك باعث ناراحتي و اختلاف نشه.اما خدمت خواهر نديده ام الهه : منهم خيلي دلم ميخواد با هم بحثهاي سازنده داشته باشيم.بخاطر همين هم هست كه با اينكه وبلاگت بروز نيست باز هم ميام و كامنتها رو ميخونم. وچون از سلائق شما اطلاع ندارم انتخاب موضوع بحث رو به دوش شما ميندازم. به هر حال حق تقدم با خانومهاست مخصوصا اگر بالا شهري هم باشند! ( شوخي ) حتما باز هم سر ميزنم. اميدوارم قاصدك هم باشه. دعواهاي قاصدك و الهه هم نمك اين وبلاگه!! مگه نه؟!!!
    + قاصدك سوخته 

    سلاما . ( الف متصل به سلام تعمدي است ) مي بينم که اينجا محکمه راه افتاده است . ياد اين سخن امام علي عليه السلام مي افتم که مي گويد زبان تو اسب توست اگر آنرا کنترل کني تو را به مقصود رساند و اگر عنان آنرا رها کني تو را به هلاکت رهنمون شود . البته قصد من توهين نيست بلکه فقط مي خواستم عرض کنم که گاهي برخي حرفها هر چند حرف دل است اما گفتن آنها ممکن است مومني را بيازارد و خوب مومن اگر آزرده شود حزنش را در قلبش نهان مي دارد و به چهره نمي آرد :‌ المومن بشره في وجهه و حزنه في قلبه و اگر اندوهي از جانب شما دل مومني را برنجاند بي شک اول از همه خدا را مي رنجاند که :‌ القلب حرم الله . الهه خانم . من خيلي سعي کردم آيه و اذا مروا باللغو مروا کراما را درباره اين نوشته پياده کنم اما از آنجا که قاصدک سوخته ديگر ملک من نيست و بلکه ملک خوانندگان آن است توهين به آن پيش از آنکه توهين به من باشد توهين به خوانندگان آن خواهد بود . شما طوري درباره حذف کامنت در قاصدک سوخته حرف مي زنيد که اگر کسي نداند چه فکرها که نمي کند در حالي که خودتان يکي از خوانندگان قاصدک سوخته بوده ايد و به خوبي مي دانيد که قاصدک سوخته حتي فحشها به خود را نيز پاک نمي کند . نمونه اش را مي توانيد در آخرين آپديت با عنوان خري که در مسابقه شما شرکت کرده ببينيد . من کامنت شما را حذف کردم چرا که کامنت شما تنها با هدف ايجاد فتنه در يک جمع صميمي نوشته شده بود و تازه حتي اگر فقط همين مي بود من کاري به کار آن نداشتم چرا که نظر شما بود اما مشکل اين بود که شما به ديگران توهين کرديد و در قاصدک سوخته اين به معناي عبور از خط قرمز است . من اجازه نمي دم کسي در قاصدک سوخته به « ديگران » توهين کنه . اونم ديگراني که خودشون وبلاگ دارن . تا اينجا رو داشتين ؟‌ خوب : اما نوشته بودين « مطلب الله اکبر باعث کلي حرف و حديث از جانب خود شما شد و كلي انتقاد بهش وارد كرديد! آخرش ما نفهميديم اين مطلب خوب بود و آموزنده يا مسخره بود و در شان شما خوانندگان عارف و بزرگ نبود !؟؟؟؟ » الهه خانم من واقعا از شما تعجب مي کنم شما مگر نمي گوييد از کامنت گذاشتن استقبال مي کنيد . مگر نمي گوييد اگر با متانت با نوشته هايتان برخورد شود خوشحال هم مي شويد . يک پست برگرديد ببينيد آيا من توهيني کرده ام . اجازه مي خوام از متن کامنت قبليم که شما مدعي هستيد من در آن مطلب الله اکبرتان را مسخره خوانده ام سه خط اول آنرا بياورم . « سلام . خداوكيلي من هر دفعه به وبلاگ شما سر زدم با دستي پر رفتم . امروز هم احساس مي كنم پاي درس معرفت جوادي آملي نشسته و شادمان از وبلاگ شما بيرون مي روم . اما ذكر يك نكته رو لازم مي دونم . و بعد از اين جمله بخشي از خطبه امام علي عليه السلام را درج کردم که فکر نمي کنم امام علي عليه السلام حرف زدن درباره الله اکبر را مسخره بداند !!‌ و العياذ بالله . مساله ديگر اينکه ضرب المثل معروفي در زبان عربي هست که مي گويد :‌ العاقل تکفه الاشاره و الجاهل لا تکفه المناره !! من چند بار بايد بگويم اين برقرار باشيد .. لطفا ! امضاي من است نه چيز ديگر !‌ و در پايان اينکه الهه خانم اگر شما از حضور فعال قاصدک سوخته در کامنت دونيتان ناراحت هستيد خيلي راحت مثل دو آدم متمدن از هم درخواست مي کنيم که من ديگر در وبلاگ شما کامنت نگذارم و نيازي به اين نيست که يک شخص و به تبع آن وبلاگ مربوط به او را ترور شخصيتي کنيد تا به اين وسيله به او بفهمانيد که ديگر براي من کامنت نگذار .. آقا جان اصلا ما از خير کامنت گذاشتن در اين وبلاگ گذشتيم ! و السلام علي من اتبع الهدي برقرار باشيد .. لطفا !‌

    اون پاييني منما!!! با آدرس سابق پارسي بلاگ ...
    سفر اگر همين يك هديه را نداشته باشد ديگر به چه درد مي خورد؟! تجربه ... خوب و بد گذراست ... مهم اندوخته هاست ...
    + يكتا 

    سلام الهه ... سلام بانو... يادم هست پرسيدم از زاينده رود و ... رودي كه هنوز تنها رگ حياتي وجود اين دخترك مانده... باورتان ميشود بانو؟!... دخترك را سخت ديده ايد خانم... به خدا ساده تر از اينهاست... فقط گاهي از ترس آشناهاي جديد لرز مي پيچد توي تنش كه ناخودآگاه نفس حبس ميكند و بعد بغض ميشود كه پنهان ميكند توي چشم دزدين هايش... شما به دل نگير بانو... محبت اين چشمهاي شما از پشت شيشه هاي عينك هم ديدني است... تصوير شما هم ابدي... يا علي

    + الهه ناز 

    سلام ...

    ببين وقتي بحث نميكنيم حرفي هم واسه زدن نداريم

    ببين مصطفي بيا يه موضوعي پيدا كنيم در موردش بحث كنيم

    من سرم درد ميكنه واسه بحث!!!

    شروعش با تو باشه؟

    سلام
    سلام به همه دوستان. اولا : از الهه خانوم ممنون كه برادرش رو بخشيد.وممنون كه به وبلاگم توجه داره. ثانيا: از قاصدك هم بخاطر دفاعي كه از من كرد ممنون.شرمنده شديم. ثالثا: جواب آقا روح الله هم بمونه تو وبلاگ خودش ميدم. التماس دعا از الهه و قاصدك.ياعلي.
    + الهه ناز 

    نميدانم چرا قاصدك سوخته از قلم افتاد !

    - فكر كنم در حاشيه اين همكاري اونقدر از دست هم گله داريم كم تا آخر عمرمون ديگه نه تو گروهي كه اون باشه من هستم نه تو گروهي كه من هستم اون !! بيچاره پشت دستشو داغ گذاشت ديگه با الهه ناز همكاري كنه ! -

    سلام قاصدك سوخته... پرساي لعنتي

    نوشته بودي :

    وسعت مشرب....

    من كه در خودم سراغ ندارم متاسفانه... دعا كنيد برايم پيدايش كنم...

    گفته بودي:

    ما كوچكترها براي ياد گرفتن بخشش به وبلاگ شما بزرگان مي آييم . مطلب الله اكبر شما انتظار ما را از الهه ناز بالا برده است .. لطفا همپاي انتظارات ما ... برقرار باشيد .. لطفا !

    اولا كه شما بزرگتريد. دوما كه ما غلط بكنيم جزء بزرگان باشيم. خاك پاشون هم نيستيم. ثالثا : مطلب الله اكبر من كه فقط باعث يه عالمه حرف و حديث از جانب خود جنابعالي شد ! و كلي انتقاد بهش وارد كرديد! آخرش ما نفهميديم اين مطلب خوب بود و آموزنده يا مسخره بود و در شان شما خوانندگان عارف و بزرگ نبود !؟؟؟؟

    ثالثا:

    ديگه اين اخلاق الهه ناز دست همه اومده كه هروقت احساس كنه كسي پاشو بيش از گليم خودش دراز كرده بهش مي توپه.... از شوخي هاي خطرناك هم خوشش نمي ياد. اين اخلاق منه. وقتي از چيزي ناراحت ميشم بي پرده و رك ميگم تا جلوي خيلي از مسائل زودتر گرفته بشه. اگر هم اشتباهي كرده باشم عذرخواهي ميكنم.

    حالا هم كه مي بينيد براي اولين بار در عمر وبلاگ الهه ناز مطلبي فيلتر شد فقط به خاطر گل روي دوستان خوبي مثله روح الله و ....

    شما برقرار باشيد كافيه... ما به بيقراري عادت كرديم !

    يا علي !

    + الهه ناز 

    ولي روح الله... :

    من كساني را ديدم چشمانشان هواي حرم حضرت معصومه داشت... حضورشان صفاي صداي اذان... نگاهشان غم غروبهاي جمعه... و چقدر به دلم نشستند... با وجود تمام زخم زبانهايشان...

    ميدوني چرا اينقدر اين بحث را كش دادم !؟

    واسه اينكه زياد بيايي اينجا و زياد بنويسي ...

    كاش امير هم مي آمد و انتقاد ميكرد ...

    و خيلي هاي ديگه !

    خودم هم نميدونم چرا اينقدر بعضي ها به دلم مي‏نشينند...

    خلاصه از بابت حضورت و حرفهات ممنون

    باز هم بيا و باز هم زياد بنويس اينجا... دوست دارم عطر حرم حضرت معصومه را... برايم دعا كن كه زياد دلتنگم...

    + الهه ناز 

    ميداني...

    از دوشنبه و شما وبلاگرهاي عزيز 17 بند نوشته بودم...

    خداوكيلي چند بند تعريف بود؟ چند بند انتقاد؟

    هان؟ روح الله خودت بگو !

    من فقط 5 بند را حذف كردم. كه در آن 4 بند به عاشقها توپيده بودم. (راستي روح الله ! من فقط به عاشقها بد و بيراه گفته بودم. اون هم نه به همشون. به بعضيهاشون كه خودشون خوب ميفهميدن من چي ميگم. به تو چرا برخورد ولي نفهميدم. نكنه تو هم عاشقي !!!! (آيكون چشمك) دروغ را هرگز نمي بخشم ميدانستي؟)

    من فقط 5 بند را حذف كردم.

    و حالا ميخواهم بپرسم :

    واقعا شما اينقدر بي انصافيد كه 12 بند را نخوانيد ... نبينيد و فقط گير بدهيد به همين 5 بند؟ به همين 5 بندي كه مخاطبهاي خاص خودش را داشت و اصلا عمومي نبود؟ هان؟

    يعني شما اينقدر طاقت نداريد كه فقط 5 از 17 تا كسي ازتان عيب بگيرد؟ (يعني كمتر از سي درصد حتي !)

    واقعا دلم گرفت‏!‏

    هيچوقت هم حذف نميكردم حرف دلم را اما به خاطر شما اينبار كردم...

    هي....

    + الهه ناز 

    سلام شيدايي عزيز...

    مهربانترين مخاطب اين سفرنامه... كه فقط خدا ميداند چقدر به دلم نشسته اي...

    ميدانم بانو... تو هم ....

    عزيزي امروز ميگفت اينكه بچه ها مي آيند و كامنت برايت نميگذارند به خاطر اين است كه اين سفرنامه بسيار تلخ است و تند و تمام تهران و اهالي وبلاگستان در آن جمع را زير سوال برده !

    شايد تو هم به همين دليل نميتواني بنويسي

    خدا ميداند من نخواسته ام چيزي يا كسي را زير سوال ببرم. نخواسته ام به شخصيت كسي توهين كنم. نخواسته ام قضاوت كنم. نخواسته ام بگويم بچه ها فلان بودند ...

    نه... بچه ها بسيار هم مهربان بودند... و اكثرشان عاشق با غمي ژرف....

    من فقط احساسم را نوشته ام... همين...

    و به احترام دوستاني كه برايم عزيز هستند و انتقادشان را به جان ميخرم... سعي ميكنم تلخيهاي سفرنامه ام را پاك كنم...

    دوباره بيا بخوان عزيز....

    دوستت دارم نازنين مريم....

    + شيدايي 

    نه اينكه حرفي نباشد اما ... نمي دانم چرا هر چه خواستم نشد كه بنويسم ... بنويسم از ... بگذريم ... فقط اينكه چشم هايم اين روزها عجيب نمي خواهند كه ببينند ... :) ... خانوم نگاههاي مهربان ... به زاينده رودتان بگو حسودي ام شد ... !

    + الهه ناز 

    به مصطفي

    سلام ! آهان ! اينطوري مصطفي را شناخته بودم. همينقدر مهربان و متواضع و تهش اصفهاني و يه زبون نيش دار ! :))

    - دردسرش توي كامنت خصوصي بود! بعضي عزيزام از كامنت تو دلخور شده بودن كه البته حل شد ديگه.

    - نميدونم چرا اين سفرنامه من به دهن همه تلخ اومده... خيلي انتقاد شنيدم در موردش... ولي خوب يا بد حرف دل الهه ناز است و من اگر اينجا حرف دلم را نزنم پس كجا؟... مي ماند در گلويم ها...

    - من چه تو بخواهي چه نخواهي به وبلاگت سر ميزنم. چون بسيار آموزنده و زيبا است... حال و هواي خوبي دارد. خودت هم خوب ميداني...

    - من هم بابت كامنتم عذر ميخوام. اين اخلاق منه وقتي عصباني ميشم همه شو روي سر طرف مقابلم خالي ميكنم . دعا كن يكم كظم غيظ ياد بگيرم ...

    - من ادعاي آشنايي با ادبيات ندارم. زبان مادري من است و من احساسم را با آن زيباتر و پررنگ تر بيان ميكنم. همين... به بياني آنقدر عاشق نوشتنم كه دنبال حرفي حديثي نگاهي ميگردم سوژه نوشته هايم شود و همه آنهايي كه مرا ميشناسند ميدانند كه حس نوشته هايم خاص نيست عام است و نبايد گول مخاطب آن بودن را بخورند... يادم هست يك نفر از اين بابت حسابي از من انتقاد كرده بود ... يادش به خير! راست هم ميگفت. به هر حال قطعا تمامي شما آشنايي تان با ادبيات بيشتر از من است. ولي قبول كنيد كه نكات مثبت و آموزنده و تعريف و تمجيد زيادي هم در اين سفر نامه بود اگر نكات منفي و انتقادي هم در آن بود... نبود؟

    - من تهديد نكردم آقاي مصطفي! اصلا منو چه به تهديد؟...اينجا بزم الهه نازه و قدم هركسي مياد توش و مخصوصا اگه كامنت ميذاره روي چشم الهه نازه... راستشو بخواي حذف كردن كامنت رو يه جور توهين ميدونم. خودت هم ديدي توي وبلاگي كه كامنتي ازم حذف بشه ديگه كامنت نميذارم (مثل قاصدك سوخته... و ... ) چون خيلي بهم بر ميخوره. كامنتي كه با اسم و آدرسه اگه پاك بشه مثل يه تودهني مي مونه...

    - القصه... از اين كه لطف ميكني وجواب ميدي و كامنت دوني منو رونق ميدي ممنون. شماها نباشين كسي اينجا كامنت نميذاره كه !!!!!

    - ما هم التماس دعا بيشتر...

     <      1   2   3   4   5      >