درووووووووووووووووووووود بي پايان بر شما زيبا بود ... ممنونم.
به من هم سر بزن.
خداحافظ
اينجا همه هر لحظه مي پرسند:
"حالت چطور است؟"
اما كسي يك بار
از من نپرسيد:
"بالت ....
و من الهه اي ديدم كه اولش خسته بود . بعدش خودمان خسته ترش كرديم . و بعد با يك دنيا خستگي از او خداحافظي كرديم . الهه از ديد من فقط خسته بود و اين براي من كه الهه را خيلي چيزها مي دانستم ... خسته نباشي الهه جان .. راستي ! خسته نباشي .. اما اگر قرار بود سفر اين همه شما را خسته كند كه هيچ لذتي از آن نبريد همان بهتر كه سفر نكنيد ... رسيدن به خير .. خوشحالم كه حالا در شهر خودتان هستيد و خستگيهايتان تمام شد .. ضمنا خوب نيست يه دختر خانوم اين همه چشم چران باشه و اين همه چيز ببينه !! ( آيكون غش خنده ) برقرار باشيد ..
من الهه اي را ديدم كه نديده بودم... كه از ميان نوشته هايش بارها و بارها به من لبخند زده بود...
كه از نوشته هايش بيرون مي آمد و هر بار به من سلام ميكرد...
...
حرف زياد داشتم ولي يادم رفت....
سلام! دلم سوخت كه چرا شاعر نشدم كه خودم را دعوت كنم به بزم شما به شوق ديدن صاحب اين قلم سحر انگيز! تو اين همه عاشق ديدي خوش به حالت. اين همه عاشق تو را ديدند خوش به حالشان! گرچه گمانم حاضري شوق همه را پس بدهي به خودشان كه بروند پي كارشان كه همان يكي بياد!
الهه بانو! التماس دعا! مي خواهم عشقي كه اسير دست هاي سپيد توبه داره رنگ مي بازه را با دست هاي سبز دعا، دوباره سرخ كنم! .. دست اهل دل كم دارم .
البته كه اصفهان نصف جهان است
ع مثل عشق كه تقديم توباد
ن مثل نور كه درونت جاري ست
و س مثل سلام كه آرزوي من براي سلامتي توست
با حضور سبزتان ما را ياري كنيد