یا حی یا قیوم
راستگوترین مردم
عایشه تقریباً با زهرا همسال بود و پس از رحلت حضرت خدیجهنخستین زنى بود که به همسرى رسول خدا درآمد. او بسیارى از اوقات، بهخدیجه رشک مىبرد و به او حسادت مىکرد. هر وقت که رسولخدایادى از خدیجه به میان مىآورد، عایشه خشمگین مىشد و بناى حسادتمىگذاشت، و از اینکه رسول خدا فاطمه را بسیار دوست مىداشت و بادیدنش خوشحال مىشد و دستهاى او را مىبوسید و مىفرمود: "فاطمهبانوى زنان جهان است" یا سخنان دیگرى که درباره عایشه هیچ یک ازاینها را نمىگفت، آتش حسادت او شعلهورتر مىشد. پیامبرصلى الله علیه وآله نه تنهادرباره عایشه چیزى نمىگفت، بلکه آیهاى از قرآن درباره او فرود آمدکه وى را تهدید مىکرد و هم پایه زن نوح و لوط که کافر بودند و تحتهمسرى دو بنده شایسته خداوند بودند، معرفى مىنمود. بنابراین عایشهنمىتوانست مناقب و فضایل فاطمه زهرا را بشنود یا ببیند.
امّا با این وجود وى به این اعتراف عجیب، زبان گشوده و گفته است:"من هیچکس را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر کسى که او را بوجودآورده است. )یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله(".
قهرمان ایثار و گذشت
فاطمهعلیها السلام امور خانه را سامان مىداد و اوضاع اقتصادى و مالى،سخت بحرانى بود. فاطمه و دیگر افراد خانواده براى وفاى به نذر تصمیمداشتند روزه بگیرند. چه نذرى؟ حسن و حسینعلیهما السلام چندى پیش بیمارشده بودند، امام علىعلیه السلام نذر کرد که این دو بهبود یابند روزه بگیرد.فاطمه و حسنین و فضه )خدمتکارشان( نیز در به جاى آوردن این نذر باحضرت على همگام شدند، واکنون که حال آن دو بهبود یافته بود نوبتوفاى به نذر فرا رسیده بود.
امروزهدرمیان ما چنین مرسوماستکه هرگاه خانوادهاىبخواهند روزهبگیرند، چه واجب و چه مستحب بیش از روزها دیگر غذا تهیه مىبینند.
ولى خانواده امیرمؤمنان حتّى در این روزها هم تنگدست بودندوغذاى کافى براى خوردن نداشتند.
آرى در خانه دانش و بزرگوارى و پرهیزکارى، چیزى اندک یا زیادنداشتند، تا با آن افطار کنند. از این رو امیرمؤمنانعلیه السلام از خانه بیرونرفت و مقدارى پشم آورد تا فاطمه زهرا آن را بریسد و به جاى آن سهصاع جو مزد گرفت تا بدان افطار کنند.
علىعلیه السلام، جو را به خانه آورد، تمام افراد خانواده روزه گرفته بودندفاطمهعلیها السلام پنج گرده نان پخت، روز به پایان رسید و همه گرد سفره افطارنشستند که یکى در را زد و گفت: سلام بر شما اى خاندان نبوّت، من یکىاز تهیدستان مدینه هستم و گرسنهام. به من چیزى بدهید. خداوند به شمابرکت دهد.
حضرت على و به تبع او فاطمه و حسنینعلیهم السلام و حتّى فضه نانهاى خودرا برداشتند و به آن فقیر دادند، و خود با آب خالى افطار کردند و خداىرا سپاس گفتند.
روز دوّم هنگام افطار فرا رسید. آن روز هم مانند روز پیش فاطمهزهرا پنج گرده نان پخته بود. و آنان مىخواستند افطار کنند که یتیمى بر درخانه آمده و از آنها خوراکى خواست. دوباره همه افراد خانواده نانهاىخود را به آن یتیم دادند. و مانند روز پیش خود با آبافطار کردند وسپاسخدا را به جاى آوردند.
شب سوّم فرا رسید. این بار نیز به هنگام افطار اسیرى بر سراى آنانآمد و از ایشان چیزى خواست. آنان همگى نانهاى خود را به اسیر دادندوخود براى سوّمین شب سر گرسنه بربالین نهادند.
تمام ثروت این خانواده، از سه صاع جو بیشتر نبود. بدین ترتیب اینسه صاع تمام شد، و آنان سه روز هم روزه گرفتند و شبها را با گرسنگى بهصبح رسانیدند، و تنها با اندکى آب افطار کردند.
چون رسول خداصلى الله علیه وآله به دیدار آنان آمد، حسنین را دید که از گرسنگىمىلرزیدند، و فاطمه زهرا به شدّت ضعف کرده و ضعف و گرسنگى درامام وفضه نیز به سختى اثر کرده بود. رسولخدا با دیدن این صحنه فرمود: پناه بر خدا، خاندان محمّد از گرسنگى مىمیرند، در این موقع بود کهسوره هل اتى در حق آنان نازل شد و این آیات چنین است: )یُوفُونَ بِالنَّذْرِوَیَخَافُونَ یَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماًوَأَسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً * إِنَّا نَخَافُمِن رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةًوَسُرُوراً
فاطمه به پدر مىپیوندد
رسول خدا در بستر بیمارى افتاده بود. فاطمه زهرا نیز در کنارآنحضرت قرار داشت. پیامبرصلى الله علیه وآله در گوش او نجوایى کرد که فاطمه بهگریه افتاد. آنگاه یک بار دیگر با وى رازى گفت که این بار چهرهفاطمهعلیها السلام از هم شکفت.
چون از فاطمه درباره نخستین رازى که با او گفت پرسیدند، فرمود:رسول خدا به وى فرمود که جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر اومىخواند امّا امسال دو بار خواند و این جز نزدیکى مرگ وى نیست.
و راز دوّم آن بود که نخستین کسى که به وى خواهد پیوست منم.
بدین ترتیب، فاطمه خود را دلدارى مىداد که لااقل او نخستین کسىاست که به رسول خدا خواهد پیوست.
دورانى که فاطمه زهرا پس از پیامبر اکرم سپرى کرد بسیار سختودشوار بود. او یکّه و تنها دربرابر توفانهاى سهمناک، ایستاد و حتّى امامعلىعلیه السلام نخستین قهرمان اسلام نیز به خاطر موقعیّت خاصّى که داشتنمىتوانست درکنار فاطمه در این جهاد شرکت جوید. بنابراین لازم بود کهفاطمه به تنهایى بار سنگین مبارزه را بر دوش گیرد. درحالى که تنها بیستبهار از عمرش مىگذشت. براى آگاهى از شرایط دشوار آنحضرت براىمبارزه تنها به سخنان خود او گوش فرا دهیم. این سخنان درحقیقت دردنامهاى است که فاطمهعلیها السلام در آن از حال خود به علىعلیه السلام شکوه مىکند آنهم با کلماتى که درد و مبارزهخواهى از آنها مىتراود.
یکى از روزها هنگامى که فاطمه از پیش ابوبکر بازگشته بود به سوىامیرمؤمنان آمد و به وى گفت:
"اى پسر ابوطالب! چه شده که مانند جنین در پس پرده نشسته و چونمتّهمان خانهنشین گشتهاى؟ تو بودى که شاهپرهاى بازها را درهممىشکستى، ولى اکنون پرهاى مرغان ضعیف به تو خیانت کردهاند. تو درگذشته گرگها را از هم مىدریدى امّا اینک خانهنشین شدهاى؟ از روزىکه ارزش خود را بىمقدار کردى و بهرهات را مهمل گذاشتى، این پسرابى قحافه است که هدیه پدرم ومؤنه فرزندانم را به ستم از من ستاندهاست، بخدا سوگند آشکارا به دشمنى با من برخاسته است، در سخنانى کهبا من داشت او را سرسختترین دشمنان یافتم تا آنجا که انصار، یارىخود را از من دریغ داشتند، و مهاجران از ما بریدند و سایر مردم چشم ازما پوشیدند، اکنون نه کسى از ما دفاع مىکند و نه کسى از ستم دشمن برماجلوگیرى مىکند.
با دلى لبریز از خشم و کینه از خانه بیرون شدم، و شکست خوردهوناامید بازگشتم درحالى که هیچ اختیارى ندارم، اى کاش پیش از اینذلّت و خوارى مرده بودم.
خداوند از این تندى که به تو کردم عذرخواه من است، و از سوى توحامى من، واى بر من در هر بامداد، واى بر من که تکیّهگاهم درگذشت،و بازویم سست گردید، به سوى پدر شکایت دارم و از خداوند دادخواهم، بار خدایا تو نیرومندتر از دیگرانى".
امیر مؤمنانعلیه السلام در پاسخ فاطمه زهرا فرمود:
"واى بر تو نیست بلکه واى بر دشمنان توست. اى دختر برگزیدهجهانیان واى بازمانده پیامبرصلى الله علیه وآله. از این عتاب باز ایست، که من در دینمناتوان نشدهام، و در توانایىام اشتباه نکردهام. اگر براى روزى )سخنمیگویى( که روزى تو از طرف خداوند تضمین شده است. و کفیل روزىتو، مورد اعتماد واطمیناناست. و آنچه خداوند برایت فراهم ساخته بهتراست از آنچهاز تو دریغداشتهاند. پس همهرا بهحساب خداوند بگذار".فاطمهعلیها السلام فرمود: "خداوند براى من کافى است و او نیکو وکیلى است".
داستان زندگى سرور زنان عالم، داستان فضیلت و تقواست. او مجسمهایمان بود و بدین سبب به سرورى زنان عالم دست یافت. او الگوى تمامىزنان مؤمن است.
داستان رحلت وى نیز داستان قهرمانى وشهادت بود، چرا که بارزتریننمونههاى فداکارى و پایدارى را به نمایش گذاشت.
سلام و درود خداوند بر او و بر پدر، شوهر و فرزندان پاکش باد