سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهه ناز


ساعت 7:58 صبح یکشنبه 85/3/28

یا حی یا قیوم
 
 
راستگوترین مردم‏
عایشه تقریباً با زهرا همسال بود و پس از رحلت حضرت خدیجه‏نخستین زنى بود که به همسرى رسول خدا درآمد. او بسیارى از اوقات، به‏خدیجه رشک مى‏برد و به او حسادت مى‏کرد. هر وقت که رسول‏خدایادى از خدیجه به میان مى‏آورد، عایشه خشمگین مى‏شد و بناى حسادت‏مى‏گذاشت، و از اینکه رسول خدا فاطمه را بسیار دوست مى‏داشت و بادیدنش خوشحال مى‏شد و دستهاى او را مى‏بوسید و مى‏فرمود: "فاطمه‏بانوى زنان جهان است" یا سخنان دیگرى که درباره عایشه هیچ یک ازاینها را نمى‏گفت، آتش حسادت او شعله‏ورتر مى‏شد. پیامبرصلى الله علیه وآله نه تنهادرباره عایشه چیزى نمى‏گفت، بلکه آیه‏اى از قرآن درباره او فرود آمدکه وى را تهدید مى‏کرد و هم پایه زن نوح و لوط که کافر بودند و تحت‏همسرى دو بنده شایسته خداوند بودند، معرفى مى‏نمود. بنابراین عایشه‏نمى‏توانست مناقب و فضایل فاطمه زهرا را بشنود یا ببیند.
امّا با این وجود وى به این اعتراف عجیب، زبان گشوده و گفته است:"من هیچکس را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر کسى که او را بوجودآورده است. )یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله
(".
 
 
قهرمان ایثار و گذشت‏
فاطمه‏علیها السلام امور خانه را سامان مى‏داد و اوضاع اقتصادى و مالى،سخت بحرانى بود. فاطمه و دیگر افراد خانواده براى وفاى به نذر تصمیم‏داشتند روزه بگیرند. چه نذرى؟ حسن و حسین‏علیهما السلام چندى پیش بیمارشده بودند، امام على‏علیه السلام نذر کرد که این دو بهبود یابند روزه بگیرد.فاطمه و حسنین و فضه )خدمتکارشان( نیز در به جاى آوردن این نذر باحضرت على همگام شدند، واکنون که حال آن دو بهبود یافته بود نوبت‏وفاى به نذر فرا رسیده بود.
امروزه‏درمیان ما چنین مرسوم‏است‏که هرگاه خانواده‏اى‏بخواهند روزه‏بگیرند، چه واجب و چه مستحب بیش از روزها دیگر غذا تهیه مى‏بینند.
ولى خانواده امیرمؤمنان حتّى در این روزها هم تنگدست بودندوغذاى کافى براى خوردن نداشتند.
آرى در خانه دانش و بزرگوارى و پرهیزکارى، چیزى اندک یا زیادنداشتند، تا با آن افطار کنند. از این رو امیرمؤمنان‏علیه السلام از خانه بیرون‏رفت و مقدارى پشم آورد تا فاطمه زهرا آن را بریسد و به جاى آن سه‏صاع جو مزد گرفت تا بدان افطار کنند.
على‏علیه السلام، جو را به خانه آورد، تمام افراد خانواده روزه گرفته بودندفاطمه‏علیها السلام پنج گرده نان پخت، روز به پایان رسید و همه گرد سفره افطارنشستند که یکى در را زد و گفت: سلام بر شما اى خاندان نبوّت، من یکى‏از تهیدستان مدینه هستم و گرسنه‏ام. به من چیزى بدهید. خداوند به شمابرکت دهد.
حضرت على و به تبع او فاطمه و حسنین‏علیهم السلام و حتّى فضه نانهاى خودرا برداشتند و به آن فقیر دادند، و خود با آب خالى افطار کردند و خداى‏را سپاس گفتند.
روز دوّم هنگام افطار فرا رسید. آن روز هم مانند روز پیش فاطمه‏زهرا پنج گرده نان پخته بود. و آنان مى‏خواستند افطار کنند که یتیمى بر درخانه آمده و از آنها خوراکى خواست. دوباره همه افراد خانواده نانهاى‏خود را به آن یتیم دادند. و مانند روز پیش خود با آب‏افطار کردند وسپاس‏خدا را به جاى آوردند.
شب سوّم فرا رسید. این بار نیز به هنگام افطار اسیرى بر سراى آنان‏آمد و از ایشان چیزى خواست. آنان همگى نانهاى خود را به اسیر دادندوخود براى سوّمین شب سر گرسنه بربالین نهادند.
تمام ثروت این خانواده، از سه صاع جو بیشتر نبود. بدین ترتیب این‏سه صاع تمام شد، و آنان سه روز هم روزه گرفتند و شبها را با گرسنگى به‏صبح رسانیدند، و تنها با اندکى آب افطار کردند.
چون رسول خداصلى الله علیه وآله به دیدار آنان آمد، حسنین را دید که از گرسنگى‏مى‏لرزیدند، و فاطمه زهرا به شدّت ضعف کرده و ضعف و گرسنگى درامام وفضه نیز به سختى اثر کرده بود. رسول‏خدا با دیدن این صحنه فرمود: پناه بر خدا، خاندان محمّد از گرسنگى مى‏میرند، در این موقع بود که‏سوره هل اتى در حق آنان نازل شد و این آیات چنین است: )یُوفُونَ بِالنَّذْرِوَیَخَافُونَ یَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماًوَأَسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً * إِنَّا نَخَافُ‏مِن رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةًوَسُرُوراً
 
 
فاطمه به پدر مى‏پیوندد
رسول خدا در بستر بیمارى افتاده بود. فاطمه زهرا نیز در کنارآن‏حضرت قرار داشت. پیامبرصلى الله علیه وآله در گوش او نجوایى کرد که فاطمه به‏گریه افتاد. آنگاه یک بار دیگر با وى رازى گفت که این بار چهره‏فاطمه‏علیها السلام از هم شکفت.
چون از فاطمه درباره نخستین رازى که با او گفت پرسیدند، فرمود:رسول خدا به وى فرمود که جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر اومى‏خواند امّا امسال دو بار خواند و این جز نزدیکى مرگ وى نیست.
و راز دوّم آن بود که نخستین کسى که به وى خواهد پیوست منم.
بدین ترتیب، فاطمه خود را دلدارى مى‏داد که لااقل او نخستین کسى‏است که به رسول خدا خواهد پیوست.
دورانى که فاطمه زهرا پس از پیامبر اکرم سپرى کرد بسیار سخت‏ودشوار بود. او یکّه و تنها دربرابر توفانهاى سهمناک، ایستاد و حتّى امام‏على‏علیه السلام نخستین قهرمان اسلام نیز به خاطر موقعیّت خاصّى که داشت‏نمى‏توانست درکنار فاطمه در این جهاد شرکت جوید. بنابراین لازم بود که‏فاطمه به تنهایى بار سنگین مبارزه را بر دوش گیرد. درحالى که تنها بیست‏بهار از عمرش مى‏گذشت. براى آگاهى از شرایط دشوار آن‏حضرت براى‏مبارزه تنها به سخنان خود او گوش فرا دهیم. این سخنان درحقیقت دردنامه‏اى است که فاطمه‏علیها السلام در آن از حال خود به على‏علیه السلام شکوه مى‏کند آن‏هم با کلماتى که درد و مبارزه‏خواهى از آنها مى‏تراود.
یکى از روزها هنگامى که فاطمه از پیش ابوبکر بازگشته بود به سوى‏امیرمؤمنان آمد و به وى گفت:
"اى پسر ابوطالب! چه شده که مانند جنین در پس پرده نشسته و چون‏متّهمان خانه‏نشین گشته‏اى؟ تو بودى که شاهپرهاى بازها را درهم‏مى‏شکستى، ولى اکنون پرهاى مرغان ضعیف به تو خیانت کرده‏اند. تو درگذشته گرگها را از هم مى‏دریدى امّا اینک خانه‏نشین شده‏اى؟ از روزى‏که ارزش خود را بى‏مقدار کردى و بهره‏ات را مهمل گذاشتى، این پسرابى قحافه است که هدیه پدرم ومؤنه فرزندانم را به ستم از من ستانده‏است، بخدا سوگند آشکارا به دشمنى با من برخاسته است، در سخنانى که‏با من داشت او را سرسخت‏ترین دشمنان یافتم تا آنجا که انصار، یارى‏خود را از من دریغ داشتند، و مهاجران از ما بریدند و سایر مردم چشم ازما پوشیدند، اکنون نه کسى از ما دفاع مى‏کند و نه کسى از ستم دشمن برماجلوگیرى مى‏کند.
با دلى لبریز از خشم و کینه از خانه بیرون شدم، و شکست خورده‏وناامید بازگشتم درحالى که هیچ اختیارى ندارم، اى کاش پیش از این‏ذلّت و خوارى مرده بودم.
خداوند از این تندى که به تو کردم عذرخواه من است، و از سوى توحامى من، واى بر من در هر بامداد، واى بر من که تکیّه‏گاهم درگذشت،و بازویم سست گردید، به سوى پدر شکایت دارم و از خداوند دادخواهم، بار خدایا تو نیرومندتر از دیگرانى".
امیر مؤمنان‏علیه السلام در پاسخ فاطمه زهرا فرمود:
"واى بر تو نیست بلکه واى بر دشمنان توست. اى دختر برگزیده‏جهانیان واى بازمانده پیامبرصلى الله علیه وآله. از این عتاب باز ایست، که من در دینم‏ناتوان نشده‏ام، و در توانایى‏ام اشتباه نکرده‏ام. اگر براى روزى )سخن‏میگویى( که روزى تو از طرف خداوند تضمین شده است. و کفیل روزى‏تو، مورد اعتماد واطمینان‏است. و آنچه خداوند برایت فراهم ساخته بهتراست از آنچه‏از تو دریغ‏داشته‏اند. پس همه‏را به‏حساب خداوند بگذار".فاطمه‏علیها السلام فرمود: "خداوند براى من کافى است و او نیکو وکیلى است".
داستان زندگى سرور زنان عالم، داستان فضیلت و تقواست. او مجسمه‏ایمان بود و بدین سبب به سرورى زنان عالم دست یافت. او الگوى تمامى‏زنان مؤمن است.
داستان رحلت وى نیز داستان قهرمانى وشهادت بود، چرا که بارزترین‏نمونه‏هاى فداکارى و پایدارى را به نمایش گذاشت.

 
 
سلام و درود خداوند بر او و بر پدر، شوهر و فرزندان پاکش باد

¤ نویسنده: الهه ناز

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
49
:: بازدید دیروز ::
9
:: کل بازدیدها ::
279268

:: درباره من ::

الهه ناز

الهه ناز
احساساتی... اهل شعر و عرفان... به دنبال معنویت و خوشبختی ... و عشق واقعی

:: لینک به وبلاگ ::

الهه ناز

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

سلطان الکتاب استاد خوش نویسی اصهفا .

:: آرشیو ::

دست نوشته ها
فروردین سال 1384
اردیبهشت سال 1384
خرداد سال 1384
تیر ماه سال 1384
مرداد سال 1384
شهریور در سال 1384
مهر ماه سال 1384
آبان سال 1384
دی ماه سال 1384
بهمن سال 1384
اسفند سال 1384
زمستان 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
اسفند 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

عبدالرحیم سعیدی راد
احسان پرسا
نازنین نازنین
بانوی بی پنجره
الهه بانو
آیه های دلنشین
یکتای عزیزم
مژگان بانو
امیر مرزبان
نغمه مستشار نظامی
راضیه ایمانی
علیرضا بدیع
نغمه عزیزم
فاطمه حق وردیان
صالح دروند
رضا سیرجانی
مسلم فدایی
محسن اشتیاقی
سیامک بهرام پرور
محمود رضا نیکخواه
پریای نازنینم
آقا طیب
ترانه عزیز
آسمونی
جلیل صفر بیگی
جلیل آهنگر نژاد
خاکسترینه
سودابه مهیجی
میرزا قلمدون
سلبیناز
ابراهیم
حالا یک نفس عمیق
درد زندگی
وبلاگهای به روز شده
رضوان
علی ثابت قدم
صادق دارابی
مهدی جهاندار
رویای مینایی من
رضا عابدین زاده
شاعرانه
عشق و خلوت تنهایی شب
و عشق صدای فاصله هاست
مرا عهدیست با...
ساده دل
کاشکی شعر مرا میخواندی....
طوقی پرشکسته
پسرک دیوانه
مهدی شادکام
بانوی اردیبهشت
بانوی باران
ساحل آرامش
غزل بگو
شازده خانمی
تشویشهای همیشه
بگذار بگذریم
مصطفی- آب و شراب
الهه بانو
خاکسترینه
آب و شراب
دختری تنها

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::