سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهه ناز


ساعت 8:59 صبح پنج شنبه 86/12/23

به کوهها,
             به دشتها,
                           به خط سبز سبزه ها
                                                          نوشته اند بهار شد
وقلب سرخ غنچه ها دوباره بیقرار شد.
عروس فصلهای ما
                        عزیز روزگار شد.
مبارک است مقدمش
                           بهار شد, بهار شد

 


"و بهار پرسش سبزی است که سال را چگونه سر آوردیم..."

سلام دوستان خوب الهه ناز...

امسال هم عیدی الهه ناز به شما دعای وقت تحویل خواهد بود در کنار امام رضا... ان شاء‏الله... نمیدانم یادتان هست بهارانه های سالهای پیش این وبلاگ را یا نه ... (اینجا و اینجا را کلیک کنید)... اما امسال یک تبریک برقی ... شاید بیشتر باب میل مهندسین برق ! :

 

در جریان نو شدن طبیعت
لحظه هایتان سرشار از سیگنالهای قوی شور و امید
 برق شادی، روشنایی همیشهء چشمانتان
و هرچه موج مثبت است بهاریهء امسال و هرسالتان باد !!!

 


 

پیغمبر اکرم فرمود:  اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور
 هر وقت بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید.

به قول مولوی :
این بهار نو ز بعد برگ ریز
 هست برهان بر وجود رستخیز
آتش و باد، ابر و آب و آفتاب
 رازها را می برآرند از سراب
در بهاران رازها پیدا شود
 هر چه خورده است این زمین رسوا شود
بر دمد آن از دهان و از لبش
 تا پدید آید ضمیر و مذهبش
رازها را می کند حق آشکار
چون بخواهد رست تخم بد مکار

 

 

 

دلم نمی آید نگویم ... بیایید همه افکار منفی... حرفهای منفی... و امواج منفی را در مورد خودمان و دیگران به زمستان بسپاریم و بهار را صدا کنیم ... بیاد و هرچه موج مثبت است هرچه زیبایی است هرچه فکر و حرف و عمل خوب و نیک است را برایمان به ارمغان بیاورد... بیایید همه خاطرات بد همه تجربه های تلخ همه سختیها را در 86 جا بگذاریم و سال جدید را با تازه گی شروع کنیم... بیایید طبیعت که نو میشود ما هم نو شویم... خودمان ... دلمان... فکرمان... حرفهایمان... رفتارمان... زمین پوست می اندازد ... زمین سردی و لختی و سکوتش را فراموش میکند... از نو شروع میکند... تازه میشود... گل میکند... شاد میشود... همه را شاد میکند... بیایید ما هم همگام با بهار... تازه شویم... زنده شویم... گل کنیم... شاد باشیم و دیگران را شاد کنیم... بیایید به خودمان قول دهیم دیگر منفی بافی و مرثیه خوانی و غمگینی را بگذاریم کنار و شاد باشیم... مثبت اندیش شویم... و به خاطر همه آنچه که داریم شکرگزار خداوند باشیم...  باشد؟


¤ نویسنده: الهه ناز

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:9 عصر چهارشنبه 86/11/3

بخوان ما را
منم پروردگارت
خالقت از  ذ ره ای نا چیز
صدایم کن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات کردم
بخوان ما را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از توبه تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر ما را، سوی ما باز آِ
منم پرو د گار پاک بی همتا
منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل
 پرورد گارت با تو می گوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا صدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلو ده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را     تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما
و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم
 آهسته می گویم ، خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاک باایمان
قسم بر اسب های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
 تکیه کن  بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن، اما د ور
رهایت من نخواهم کرد
بخوان ما را
که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟
تو بگشا لب
تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟
رها کن غیر ما را
آشتی کن با خدای خود
تو غیر از ما چه می جویی؟
تو با هر کس به جز با ما، چه می گویی؟
و تو بی من چه داری؟هیچ!
بگو با من چه کم داری عزیزم، هیچ!!
هزاران کهکشان و کوه و دریا را
و خورشید و گیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی ز یباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا، چیزی چون تو را، کم داشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا ما را؟؟
مگر آیِا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
 ببینم، من تو را از در گهم راندم؟
اگر در روزگار سختیت خواندی مرا
اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمیکردی
به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟
که می ترساندت از من؟
رها کن آن خدای دور
آ‌ن نامهربان معبود
 آن مخلوق خود را
این منم پرور دگار مهربانت، خالقت
اینک صدایم کن مرا،با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکیم
آیا عزیزم، حاجتی داری؟
تو ای از ما
کنون برگشته ای، اما
کلام آشتی را تو نمیدانی؟
 ببینم، چشم های خیست آیا ،گفته ای دارند؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی ما
اینک وضویی کن
خجالت میکشی از من
بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد
به نجوایی صدایم کن
بدان آغوش من باز است
برای درک آغوشم
شروع کن
یک قدم با تو

 تمام گامهای مانده اش، با من
 

 


¤ نویسنده: الهه ناز

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
22
:: بازدید دیروز ::
5
:: کل بازدیدها ::
279380

:: درباره من ::

الهه ناز

الهه ناز
احساساتی... اهل شعر و عرفان... به دنبال معنویت و خوشبختی ... و عشق واقعی

:: لینک به وبلاگ ::

الهه ناز

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

سلطان الکتاب استاد خوش نویسی اصهفا .

:: آرشیو ::

دست نوشته ها
فروردین سال 1384
اردیبهشت سال 1384
خرداد سال 1384
تیر ماه سال 1384
مرداد سال 1384
شهریور در سال 1384
مهر ماه سال 1384
آبان سال 1384
دی ماه سال 1384
بهمن سال 1384
اسفند سال 1384
زمستان 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
اسفند 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

عبدالرحیم سعیدی راد
احسان پرسا
نازنین نازنین
بانوی بی پنجره
الهه بانو
آیه های دلنشین
یکتای عزیزم
مژگان بانو
امیر مرزبان
نغمه مستشار نظامی
راضیه ایمانی
علیرضا بدیع
نغمه عزیزم
فاطمه حق وردیان
صالح دروند
رضا سیرجانی
مسلم فدایی
محسن اشتیاقی
سیامک بهرام پرور
محمود رضا نیکخواه
پریای نازنینم
آقا طیب
ترانه عزیز
آسمونی
جلیل صفر بیگی
جلیل آهنگر نژاد
خاکسترینه
سودابه مهیجی
میرزا قلمدون
سلبیناز
ابراهیم
حالا یک نفس عمیق
درد زندگی
وبلاگهای به روز شده
رضوان
علی ثابت قدم
صادق دارابی
مهدی جهاندار
رویای مینایی من
رضا عابدین زاده
شاعرانه
عشق و خلوت تنهایی شب
و عشق صدای فاصله هاست
مرا عهدیست با...
ساده دل
کاشکی شعر مرا میخواندی....
طوقی پرشکسته
پسرک دیوانه
مهدی شادکام
بانوی اردیبهشت
بانوی باران
ساحل آرامش
غزل بگو
شازده خانمی
تشویشهای همیشه
بگذار بگذریم
مصطفی- آب و شراب
الهه بانو
خاکسترینه
آب و شراب
دختری تنها

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::