• وبلاگ : الهه ناز
  • يادداشت : بزرگ است خداي كريم.....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 73 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     
    + خورشيد 

    سلام

    خداي متن ادبي شما شبيه امير (عشق من. دوست قديمي بزم شما) هست ...

    با تمام خصوصيتهاي خداي متن ادبي شما!

    خداي متن ادبي شما همسفر زندگي خورشيد شده!

    موفق باشيد

    خورشيد .

    سلام

    من رسيدم اصفهان. همين امشب رسيدم

    و به زودي با سفرنامه تهران به روز ميشوم

    امشب خسته ام ولي سعي ميكنم فردا بنويسم... اگر بشود...

    فقط اينو داشته باشين:

    آقا عشق دروغه!‏ والله دروغه...

    سلام . پس چرا اين وبلاگو بروز نميكني؟ وبلاگ من بروزه. منتظرتم.
    سلام نازنين .. دلم گرفت .... دل تو هميشه باز و شاد
    سلام به الهه ناز... خوشحالم كه با خودت و وبت آشنا شدم تو بالي براي پرواز 2 ..// سر بزني به روزم با يك غزل
    سلام بالام جان . آخه اين همه از برگي خدا گفتي اما بامرام وقت نم يكني يه سر به ما بزني . ا... اكبر
    + نازيلا 

    به قاصدك سوخته

    سلام

    احوال شما چطوره، خواهش مي كنم يه خورده ترمز كنيد. من نه طبع لطيف و شاعرانه شمارو دارم،! نه اهل فلسفه و سفسطه و حقوق و عربي و اينجور چيزام. يه خورده ساده تر بحث كنيد. بابا قبول. من ناهارو ميدم. اما به زبون ساده مي گم: حتي مجنونم، ليلي شو از خدا مي خواست. درسته كه ما آدما گاهي زيادي احساساتي ميشيم و به يه چيزي مثل بت دل مي بنديم، ولي ناخوداگاه هميشه اون چيز رو از خداي خودمون طلب مي كنيم. بله حرف شما درسته، گاهي زيادي احساساتي مي شيم: درست مثل خيلي از مردم ما كه مثلا حقيقت عاشورا رو فراموش كردن و اين واقعه عظيم رو به گند كشيدن. امامزاده هارو (اگر واقعاٌ امامزاده باشن كه به نظر من هشتاد درصدشون نيستن) تبديل به بتخانه كردن. وجود واقعي معبود رو فراموش كردن و حاجاتشونو از چماق خادم امام رضا يا در و ديوار حرم يا يه ضريح فلزي مي خوان. اين واقعا باعث تاسفه دين و اعتقادات ما مردم يا بهتره بگم ما مسلمونا انقدر دستخوش تحريف و گمراهي شده كه اصلا هدف اوليه لوث شده. همين مساله باعث ميشه كه من بعنوان يه جوون راهمو گم بكنم و ندونم كه چي درسته و چي غلط. هر چي بيشتر مطالعه و مشاهده مي كنم يا هر چي بيشتر مي پرسم، بيشتر تناقض و حتي دروغ مي بينم.

    من با شما كاملاٌ موافقم (از نظر منطقي و عقلاني موافقم) ولي عمراٌ نمي تونم حتي پيكر بدون جان يه غريبه رو حتي ببينم . چه برسه به اينكه بخوام توي قبر بگذارمش. ضمنا از مرگ هم نمي ترسم. يعني خودمو اونقدر سبكبار حس مي كنم كه از مرگ وحشت نداشته باشم. از مرگ خودم وحشت ندارم اما حتي نمي تونم فكر از دست دادن كساني رو كه دوستشون دارم به ذهنم راه بدم.

    راستي يه چيز ديگه، عليرغم تمام اعتقاداتي كه دارم. واسه عقيده بقيه هم ارزش قائلم. درست نيست كه بگم هر چي من ميگم و فكر مي كنم درسته و طرف مقابل رو نمي كوبونم ...

    چون حتي اگه طرف مقابلم يك اپسيلون هم حق داشته باشه اونوقت ...

    راستي من نه امروز، بلكه هر روز مسير چشماي الهه ناز رو دنبال ميكنم. ته چشماش يه عشق مقدس زميني رو مي بينم، مسير چشماش رو به اسمونه. عشقشو از خداي خودش طلب مي كنه، ...

    گفته بودين كه حيوونا هم احساس دارن. بله درسته، اما مقايسه احساس حيوانات با آدم يه خورده درست نيست. چرا؟ چون شما هر حيواني رو كه تربيت كنيد به شما وابسته ميشه، اما در مورد آدما، اين دلبستگي و احساس و عشق و ... هيچ ربطي به دست آموزي و دانه دادن و وفاي آقا سگه و پيشي ملوس نداره، اصلا نداره، دلبستگي و عشق مسيحايي اشرف مخلوقات خداوند كجا و ... حتي شيوه بت پرستي و دلبستگي ادم بت پرست هم با اون چيزي كه شما فكر مي كنين زمين تا آسمون فرق ميكنه. هدف داره، عشق داره، اميد داره، نه اميد يه تيكه استخون يا آب و دونه ... بنابراين احساس آدمي حتي اگر بعضي وقتا هدف رو فراموش كنه اصلا قابل مقايسه با احساس حيوانات نيست. حتي احساسات مثبت رو كه ناديده بگيريم، در مورد احساسات منفي هم اين مقايسه درست نيست. ضمن اينكه من هم بعنوان يه آدم عادي و يه بنده كوچيك خدا، هميشه هر جي رو كه مي خوام ميگم خدايا ... حتي يه زماني عشقمو از خدا طلب مي كردم .. حالا هم سلامتي اونو از خدا طلب مي كنم.

    من يه چيزي رو در مورد شما كشف كردم. اينكه توي بحث اونقدر ادمم مي پيچونين كه آدم بحث اوليه و اصلي رو فراموش كنه. فكر كنم بحث اوليه ما راجع به دو دو تا چارتا بود. اما نمي دونم به كجا ختم شد. بهرحال شما و يه بنده خدايي (: ناهار مهمون من و همسرم هستيد.

    به اميد ديدار

    ببا سلام... لطفا جهت اطلاع از مکان و زمان جديد مسابقهء بالي براي پرواز ? و همچنين مشاهده و مطالعه ليست تکميلي طرحهاي عزيزان شركت كننده در مسابقه و مهمتر از همه دادن راي به طرح برگزيده امسال (برنده منتخب خوانندگان) .... به وبلاگ قاصدک سوخته (http://www.ehsanparsa.persianblog.com) مراجعه كنيد.

    سر بزنيد.... بخوانيد.... لذت ببريد... انتخاب کنيد...و راي بدهيد.... همچنان چشم انتظار حضور گرم شما هستيم... بالهايتان بهاري پروازي دوباره ...

    بابا خيلي آخوندي. اينقدر واسه خدا مجاني تبليغ نكن. يه عكس با عبا و عمامه هم بذار تو وبلاگت ببينم بهت مياد!

    در هرصورت من دوستت دارم ولي حاضر نيستم عاشق آخوند بشم!

    به نازي !

    در ميان طرحهاي ارسالي براي بالي براي پرواز طرحي زيبا از يكي از دوستانم وجود داشت كه اشك را بر گونه هاي من جاري ساخت .

    مي داني چرا خدا تو را از من گرفت / براي اينكه رقيب نداشته باشد .

    گاهي آدم راهو اشتباه مي ره . دين پژوهان معتقدند خداپرستي يكي از خصلتهاي فطري انسانه كه در وجود انسان نهاده شده است. اما انسان از دير باز در تشخيص اين كه چه چيزي خداست در مي ماند.

    وقتي تو به چيزي دل مي بندي ناخودآگاه كم كم آن چيز به خداي تو تبديل مي شود . گنجشكي را در نظر بگير كه هر روز براي گرفتن روزيش كنار پنجره شما مي آيد . وقتي تو او را عادت دهي به اين كه هر روز رزق خود را از تو دريافت كند تو خداي او مي شوي و آن گنجشك هيچ وقت براي روزي خود به خداي متعال توكل نخواهد كرد.

    فرق انسان با حيوان در همين است . وقتي انسان به چيزي دل مي بندد بايد آنقدر آگاهانه به آن دل بندد كه از تبديل شدن آن به يك هدف جلوگيري كند . گاهي يك علاقه و يا دوستي ساده تبديل مي شود به يك هدف اصلي در زندگي در حالي كه دوستي و علاقه تنها وسيله اي ست براي هموار كردن جاده اي كه تا مقصد اصلي كشيده شده است.

    اگر اين ديدگاه را داشته باشي هيچ گاه از از دست دادن يك دوست آن غم را به دلت راه نخواهي داد كه تو را از رفتن بازدارد .

    حرف همين است . نگذاريم رابطه ها هدف شوند . من در كودكي جوجه اي داشتم كه تا حد پرستش آنرا دوست مي داشتم وقتي مرد تمام دنيا براي من تمام شده بود . اما حالا ياد گرفته ام كه خودم جسد عموي جوانم را كه از بهترين دوستان من بود با لبخندي بر لب غسل دهم .

    شايد اين حرفها به مذاق شما خوش نيايد اما راستش بودن حقيقتي است منطقي نه احساسي . احساس لازمه زيبا رفتن و خوب رفتن است اما لازمه رفتن نيست . در تعريف منطقي انسان معمولا فرق انسان را با حيوان در عقل مي دانند نه در احساس . يك ( با عرض پوزش ) سگ نسبت به انسانها دو گونه احساس دارد نفرت از بيگانگان و ارادت و دوستي به صاحب خود حتي اگر او را بيازارد. اين نشان دهنده آن است كه حيوانات هم احساس دارند اما اگر ما قرار است فرقي با حيوان داشته باشيم لاجرم اين فرق در عقل ما خواهد بود . پس بياييد به جاي اينكه به دستان الهه بينديشيد سوي نگاه الهه را دنبال كنيد اين طوري هم دستانش براي تو بت نخواهد شد و هم الهه از اين كه با دستاني رهاتر مي تواند به مقصد بينديشد شادمانتر خواهد بود . در پايان بايد بگويم من به هيچ كدام از حرفهايي كه زدم عامل نيستم !!!! برقرار باشيد .. لطفا ! تو به هر حال ناهارو باختي .

    شوخي ميكني اراد خان

    كنايه ميزني !!!!!!

    تو اومدي و قدمت روي چشم الهه ناز... قدم همه كسايي كه ميان اينجا روي چشماي الهه نازه. چه اونهايي كه سكوت ميكنن چه كسايي كه به پيامي دل ما رو مينوازند...

    ولي نفهميدم كاشكي تو هم چي؟

    اين همه دوست داشتي

    يا اينهمه دوست ميداشتي = مهر ميورزيدي

    هوم؟

    اگر اولي است كه دوستاي تو بيشتر از دوستاي مننند حداقل توي دنياي مجازي وبلاگستان

    اگر دومي است.... كاري نداره كه ... از همين الان تو هم مهر بورز... حتي به موشي كه صداي خش خشش نميزاره شبها بخوابي.... حتي با اينكه از خستگي داري مي ميري !!!

    سلام...........من باز اومدم.........تا سر بزنم......وحسرت وبلاگ خوبتونو بخورم.....كاشكي منم اين همه دوست ميداشتم........و اونوقت مث شما هميشه اميد وار وسر حال بودم.........سفارش مارو هم بكنيد...............يا علي

    سلام چه زيباست نوشته ها اما اگ اونارو تو متن زندگي داشته باشيم نه توحاشيه موفق باشي

    سلام الهه خانوم. وبلاگم بروز شده و منتظر شماست.

    سلام به قاصدك سوخته

    اول از همه ببخشيد كه فرصت نكردم زودتر از اين جوابتون رو بدم. اميدوارم كه به بزرگي خودتون ببخشيد:

    من سخت نمي گيرم برادر، اما مي ترسم‏‏، در عين حال كه به بودن با كساني كه از صميم قلب دوستشون دارم مي انديشم يا آرزوي بودن با اونها رو دارم ... اما مي ترسم ... از اينكه يه روزي از دستشون بدم مي ترسم، اين احساس از اون موقعي كه پدرم رو توي يه حادثه رانندگي از دست دادم هيچ وقت رهام نمي كنه، و اين ترس مثل يه كابوس هميشه با منه. واسه همينم هميشه دستامو رو به معبودم دراز مي كنم و از اون مي خوام كه منو زودتر از همه اونايي كه دوستشون دارم، ببره. آدم بايد قدر عزيزهاشو تا زماني كه باهاشن بدونه، آدم بايد عشقشو بيدريغ نثار كنه تا حداقل موقعي كه خدايي نكرده عزيزشو از دست داد حسرت كارهايي رو كه مي تونسته بكنه ونكرده رو نخوره

    گفتم دستهامو دراز مي كنم. گفته بودين كه آدم نبايد دستاشو به سوي اسمون بلند كنه. چون به بيراهه مي ره و دستاش خسته مي شه. اما به نظر من زيباترين بخش مناجات ما مسلمونا قنوته: ربنا ... خداي من ... معبود من ...

    آدم از دستاش استفاده هاي زيادي ميكنه. دستاي معشوقش رو تو دست ميگيره و يه دنيا عشق و پاكي و اميد رو به اون منتقل مي كنه، اونارو رو به سوي معبودش ميگيره با اون راز و نياز مي كنه. دستاشو براي كودكي زيبا باز مي كنه و اونو به اغوش خودش فرا مي خونه‏ آدم با دستاش مي تونه يه قناري رو از تو قفس در بياره و ازاد كنه. ميتونه هر روز صبح وقتي بهترين دوستاشو مي بينه با صميميت دستاشونو تودستاش فشار بده (همون جوري كه من هر روز دستاي الهه نازمو توي دستام مي گيرم) بازم بگم؟ اون دستي رو كه خدا آفريده، نا خودآگاه اول از همه به سوي آفرينندش دراز ميشه، اصلا هم خسته نميشه.

    منم با شما و الهه ناز موافقم: وقتي دستي به سوي آسمان دراز مي شود، حيف است غير او راخواستن. ولي هر دستي كه بسوي او دراز ميشه عشق و وصال طلب مي كنه، عفو مي طلبه ... طلب عشق از آفريننده عشق و عشق مطلق ...

    و اما در مورد مطايبه ... بهتره بگيم شوخي (فارسي را پاس بداريم): بايد بگم من اصلاً اون رو جدي نگرفتم. اما به عنوان يه خانم اعتراف مي كنم كه خانمها با اون طبع لطيفي كه دارن، بخصوص اگه اهل شعر و گل و بلبل وادبيات هم باشن (مثل دختر من) اونوقت طاقت اين جور شوخيا رو ندارن و صداي جرينگ جرينگ قلب نازكشون در مياد.

    براتون آرزوي سربلندي، موفقيت و خوشبختي مي كنم.

       1   2   3   4   5      >